سرآغاز...

به سراغ من اگر می آیید نرم و آهسته بیایید مبادا که ترک بردارد چینی نازک تنهایی من

سرآغاز...

به سراغ من اگر می آیید نرم و آهسته بیایید مبادا که ترک بردارد چینی نازک تنهایی من

۳ سخن از کشکول

روزی احمدبن خضرویه بلخی به محضر بایزید بسطامی آمد.

وی احمد را گفت: تا کی گرد جهان همی گردی؟

احمد گفت: آب اگر در جائی درنگ کند، بدبو شود.

بایزید گفتش: دریا شو تا بدبو نگردی. 

سقراط:

دوستت را تمامی محبت خود آشکار مساز، چرا اگر دگرگونی در محبتت ببیند، دشمن شود. 

فیثاغورث: 

اگر خواهی که آسوده زندگی کنی، بگذار مردم بجای آن که بگویند فلانی خردمند است، گویند نادان است.

نظرات 2 + ارسال نظر
تقی پور یکشنبه 27 بهمن‌ماه سال 1387 ساعت 04:46 ب.ظ http://WWW.OMIDBEU.BLOGFA.COM

سلام
ممنون از اینکه ما را یاد کردیدُ منتی هم نیست چون ما هم شما را یاد کردیم

ابجی بی نشان یکشنبه 27 بهمن‌ماه سال 1387 ساعت 11:19 ب.ظ

سلام داداش
خوبی؟
یه سری به وبلاگم بزن
خوشحال میشم

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد