روزی احمدبن خضرویه بلخی به محضر بایزید بسطامی آمد.
وی احمد را گفت: تا کی گرد جهان همی گردی؟
احمد گفت: آب اگر در جائی درنگ کند، بدبو شود.
بایزید گفتش: دریا شو تا بدبو نگردی.
سقراط:
دوستت را تمامی محبت خود آشکار مساز، چرا اگر دگرگونی در محبتت ببیند، دشمن شود.
فیثاغورث:
اگر خواهی که آسوده زندگی کنی، بگذار مردم بجای آن که بگویند فلانی خردمند است، گویند نادان است.
سلام
ممنون از اینکه ما را یاد کردیدُ منتی هم نیست چون ما هم شما را یاد کردیم
سلام داداش
خوبی؟
یه سری به وبلاگم بزن
خوشحال میشم