میلاد پرفروغ آخرین حجت خدا در زمین، مهدی موعد(عج) خجسته باد
بخوان دعای فرج را دعـا اثر دارد
دعا کبوتر عشق است و بال و پر دارد
بخوان دعای فرج را و عـافیـت بـطلب
که روزگار بسـی فتنه زیر ســر دارد
بخوان دعای فرج را کـه یـوسـف زهـرا
ز پشت پردهی غیبت به ما نظـر دارد
بخوان دعای فرج را به یاد خیمهی سبز
که آخرین گل سرخ از دلت خبـر دارد
...........
ای منتظر غمگین مشو، قدری تحمل بیشتر
گردی به پا شد در افق ، گویا سواری میرسد
..........
ما معتقدیم عشق سر خواهد زد
بر پشت ستم کسی تبر خواهد زد
سوگند به هر چهارده آیهی نور
سوگند به زخمهای سرشار غرور
آخر، شب سرد ما سحر میگردد
مهدی به میان شیعه بر میگردد
............
1100 سال است کسی منتظر 313 مرد است. مرد شدن، چقدر زمان میخواهد ... !
....................
برای آمدنت انتظار کافی نیست
دعا و اشک و دل بیقرار کافی نیست
خودت دعا بکن ای نازنین که بر گردی
دعای این همه شبزندهدار کافی نیست
............
کی میشود صبح ، ناشتای چشمهایمان را به نگاه تو بگشاییم؟
کی میشود شام ، تصویر تو را به قاب خوابهایمان ببریم؟
کی میشود شب و روزمان، در فضای ظهور تو بگذرد؟
یا ابا صالح من ...
............
کاش بودی تا دلم تنها نبود
تا اسیر غصه فردا نبود
کاش بودی تا فقط باور کنی
بی تو هرگز زندگی زیبا نبود
............
سؤالی ساده دارم از حضورت
من آیا زندهام وقت ظهورت؟
اگر تو آمدی، من رفته بودم
اسیر سال و ماه و هفته بودم
دعایم کن دوباره جان بگیرم
بیایم در حضور تو بمیرم
............
یک چشم زدن غافل از آن ماه نباشیم
شاید که نگاهی کند آگاه نباشیم
....
اما هنوز این مرد تنهای پرشکیب، با کولبار شوق خود راه میسپارد، تا از دل این تیرگی، نوری برآرد ... و همچنان در هر کناری، شمعی میگذارد، چرا که اعجاز انسان را، هنوز امید دارد ...
..........
من به چشم شیعیانم، جلوه الله و نورم
من میان دوستانام، گرچه پندارند دورم
ملک هستی، بحر مواجی بود از شوق و شورم
دوستان، آماده، نزدیک است ایام ظهورم
............
قطعه گمشدهای از پر پرواز کم است
یازده بار شمردیم و یکی باز کم است
این همه آب که جاری است نه اقیانوس است
عرق شرم زمین است که سرباز کم است
..........
هجر تو ز درد و داغ دلگیرم کرد
اندوه غم زمان زمینگیرم کرد
گفتند که جمعه میرسی از کعبه
این رفتن جمعه جمعهها پیرم کرد
..........
به امید روزی که همه پیامهای کوتاه این باشد: "جاء المهدی" ...
...........
روزی ز سفر ، ستاره برمیگردد
عشق من و تو دوباره برمیگردد
تردید مکن ، بدون شک فردا شب
آن دلبر ماهپاره بر میگردد
..........
خوابیم و حقیقت به خدا نیست به جز این
ما غایب و او منتظر آمدن ماست
..........
عمریست که از حضور او جا ماندیم
در غربت سرد خویش تنها ماندیم
او منتظر است تا که ما برگردیم
ماییم که در غیبت کبری ماندیم
..........
باز به انتظار تو جمعه غروب میشود
اگر بیایی از سفر آه چه خوب میشود
..........
عصر یک جمعه دلگیر،
دلم گفت: بگویم، بنویسم
که چرا عشق به انسان نرسیدست،
چرا آب به انسان نرسیدست،
و هنوزم که هنوز است، غم عشق به پایان نرسیدست
بگو حافظ دلخسته ز شیراز بیاید،
بنویسد که هنوزم که هنوز است،
چرا یوسف گمگشته به کنعان نرسیدست و
چرا کلبه احزان به گلستان نرسیدست
عصر این جمعه دلگیر،
وجود تو کنار دل هر بیدل آشفته شود حس
کجایی گل نرگس؟
............
آتش دوست اگر در دل ما خانه نداشت
عمر بیحاصل ما این همه افسانه نداشت
............
خستگان عشق را ایام درمان خواهد آمد
منجی عالم، پناه بیپناهان خواهد آمد
غم مخور ای فاطمه! ای بانوی پهلو شکسته!
مهدیات با شیشهی دارو و درمان خواهد آمد
......................
دلمردهایم بدون تو اما مسیح من
یک جمعه هم زیارت اهل قبور کن
....................
باز به انتظار تو جمعه غروب میشود
اگر بیایی از سفر، آه چه خوب میشود
...................
از عشق تو گفتیم و نمکگیر شدیم
تا ساحل چشمان تو تکثیر شدیم
گفتند غروب جمعه خواهی آمد
آنقدر نیامدی که ما پیر شدیم
..........
در راه عزیزی است که با آمدنش
هر قطبنما ، قبلهنما خواهد شد
..........
باز هم آدینهای آمد ولی مهدی کجاست؟
یک نفر میگفت مهدی جمعهها در کربلاست
..........
اللهم عجل لولیک الفرج
..........
روز ظهور تو چه سر افکنده میشوند
آنها که در دعای فرج کم گذاشتند
..........
تمنائی که از وصل تو دارم
که سر بر آستان تو گذارم
..........
کتاب بسته بماند، اگر نیایی تو
رسول خسته بماند اگر نیایی تو
در مقدس آن خانهای که میدانی
بلی! شکسته بماند اگر نیایی تو
..........
یکی از جمعهها جان خواهد آمد
به درد عشق، درمان خواهد آمد
غبار از خانههای دل بگیرید
که بر این خانه مهمان خواهد آمد
...............
مهدی جان!
تا نیایی گره از کار بشر وا نشود
درد ما جز با ظهور تو مداوا نشود
...............
اگر یک آسمان دل را
به قصد عشق بردارم
میان عشق و زیبایی
تو را من دوست میدارم
...............
عصر یک جمعه دلگیر،
دلم گفت: بگویم، بنویسم
که چرا عشق به انسان نرسیدست،
چرا آب به انسان نرسیدست،
و هنوزم که هنوز است، غم عشق به پایان نرسیدست
بگو حافظ دلخسته ز شیراز بیاید،
بنویسد که هنوزم که هنوز است،
چرا یوسف گمگشته به کنعان نرسیدست و
چرا کلبه احزان به گلستان نرسیدست
عصر این جمعه دلگیر،
وجود تو کنار دل هر بیدل آشفته شود حس
کجایی گل نرگس؟
............
کاش بودی تا دلم تنها نبود
تا اسیر غصه فردا نبود
کاش بودی تا فقط باور کنی
بی تو هرگز زندگی زیبا نبود
............
ما معتقدیم عشق سر خواهد زد
بر پشت ستم کسی تبر خواهد زد
سوگند به هر چهارده آیه نور
سوگند به زخمهای سرشار غرور
آخر، شب سرد ما سحر میگردد
مهدی به میان شیعه بر میگردد
............
برای آمدنت انتظار کافی نیست
دعا و اشک و دل بیقرار کافی نیست
خودت دعا بکن ای نازنین که بر گردی
دعای این همه شبزندهدار کافی نیست
............
سؤالی ساده دارم از حضورت
من آیا زندهام وقت ظهورت؟
اگر تو آمدی، من رفته بودم
اسیر سال و ماه و هفته بودم
دعایم کن دوباره جان بگیرم
بیایم در حضور تو بمیرم
............
آتش دوست اگر در دل ما خانه نداشت
عمر بیحاصل ما این همه افسانه نداشت
............
من به چشم شیعیانم، جلوه الله و نورم
من میان دوستانام، گرچه پندارند دورم
ملک هستی، بحر مواجی بود از شوق و شورم
دوستان، آماده، نزدیک است ایام ظهورم
............
قطعه گمشدهای از پر پرواز کم است
یازده بار شمردیم و یکی باز کم است
این همه آب که جاری است نه اقیانوس است
عرق شرم زمین است که سرباز کم است
............
منبع:سایت ابنا
امام صادق(علیه السلام) فرمودند:
چون مدت عذاب و گرفتاری بنی اسرائیل طول کشید (که بدست فرعون و فرعونیان مبتلا شده بودند) چهل روز صبح به درگاه خدا ضجه و گریه کردند (و خلاصی و نجات خود را از خدا خواستند) پس خدا وحی فرمود بسوی موسی و هارون که آن ها را از فرعون نجات دهد و حال آن که هنوز تا زمان نجات آنها (در تقدیر خدا) یکصدوهفتاد سال مانده بود، ولی بواسطه تضرع و زاری، خدا آن صدوهفتاد سال را بخشید.
بعد امام صادق(علیه السلام) فرمودند حال شما شیعیان هم مانند حال بنی اسرائیل است اگر شما (ضجه و گریه و تضرع و زاری بدرگاه خدا) کردید فرج ما را خدا می رساند، ولی اگر (اهل گریه و زاری به درگاه خدا) نیستید امر ظهور تا به آخر درجه عقب خواهد افتاد.
وقت ظهور/سیدمحمدباقر نجفی