سرآغاز...

به سراغ من اگر می آیید نرم و آهسته بیایید مبادا که ترک بردارد چینی نازک تنهایی من

سرآغاز...

به سراغ من اگر می آیید نرم و آهسته بیایید مبادا که ترک بردارد چینی نازک تنهایی من

۳ سخن از کشکول

روزی احمدبن خضرویه بلخی به محضر بایزید بسطامی آمد.

وی احمد را گفت: تا کی گرد جهان همی گردی؟

احمد گفت: آب اگر در جائی درنگ کند، بدبو شود.

بایزید گفتش: دریا شو تا بدبو نگردی. 

سقراط:

دوستت را تمامی محبت خود آشکار مساز، چرا اگر دگرگونی در محبتت ببیند، دشمن شود. 

فیثاغورث: 

اگر خواهی که آسوده زندگی کنی، بگذار مردم بجای آن که بگویند فلانی خردمند است، گویند نادان است.