راز خوشبختی
شخصی از مرد فرزانه ای راز خوشبختی را پرسید:
مرد فرزانه به او پیشنهاد کرد تا نگاهی به گوشه و کنار قصر بیندازد و دو
ساعت بعد برگردد، و سپس یک قاشق چای خوری به آن شخص داد و دو
قطره روغن در آن ریخت و درخواست کرد تا همچنان که می گردد قاشق را نیز
در دست گرفته و نگذارد روغن درون آن بریزد.
شخص شروع به بالا و پایین رفتن از پلکانهای قصر کرد و در تمام آن مدت،
چشمش را به آن قاشق دوخته بود، پس از بازگشت مرد فرزانه سوالاتی از
زیباییهای قصر پرسید. اما آن شخص اعتراف کرد که هیچ ندیده است، تنها
دغدغه او این بوده است که روغن نریزد.
پس مرد فرزانه درخواست کرد تا دوباره قصر را گردش کند و زیباییهای آن را
ببیند. آن شخص برگشته و این بار تمامی آثار هنری و زیباییهای قصر را تماشا
کرد ولی بعد از برگشتن فهمید که روغن ریخته است.
مرد فرزانه گفت:راز خوشبختی آن است که همیشه شگفتیهای جهان را
بنگری و هرگز آن دو قطره روغن درون قاشق را از یاد نبری.
منبع:کیمیاگر/ نویسنده:پائولو کوئلیو/ برگردان:آرش حجازی (با تلخیص)
آنکه در بخشی از عمر خویش،خواری دانش‌آموزی تحمل
نکند، در همه زندگی، خواری نادانی کشد.
آنکه بکوشد، به آرزو رسد.
پنهان داشتن آنچه دیده ای، نیکوتر است از آوازه در انداختن از آنچه پنداشته ای.