سرآغاز...

به سراغ من اگر می آیید نرم و آهسته بیایید مبادا که ترک بردارد چینی نازک تنهایی من

سرآغاز...

به سراغ من اگر می آیید نرم و آهسته بیایید مبادا که ترک بردارد چینی نازک تنهایی من

سه سخن از کشکول / بمناسبت میلاد مولای متقیان

از ابوهریره است که گفت:

در خدمت رسول خدا(ص) بودم که علی ابن ابی طالب آمد.

رسول خدا به او فرمود: می دانی این کیست؟ عرض کردم: علی ابن ابی طالب است.

فرمود: او دریائی است موج زننده و آفتابی است نور دهنده، دست او از فرات بخشنده تر و قلب او از دنیا وسیع تر است. لعنت خدا بر کسی باد که او را دشمن دارد.

 

روزی حضرت علی(علیه السلام) خواست داخل مسجد شود به مردی فرمود که استر مرا نگاهدار تا بیرون آیم.

چون آن حضرت داخل مسجد شد، آن مرد دهنه اسب را بیرون کرد و در بازار به دو درهم فروخت.

چون آن حضرت از مسجد بیرون آمد می خواست دو درهم به او بدهد دید که دهنه استر را برده است.

فرمود: به درستی که بنده محروم می کند خود را از رزق حلال به ترک صبر و بر آنچه مقدر شده که زیاد نمی شود.

 

هنگامی که از «محمد بن ادریس شافعی» پرسیدند تو در حق علی (ع) چه می گویی؟

گفت: چه بگویم در حق کسی که دوستانش از ترس، فضائل او را پنهان داشتند و دشمنانش بخاطر کینه و حسادت، مناقبش را مخفی کردند. ولی با این وجود فضایل او آنچنان شایع شد که شرق و غرب عالم را پر کرد.

 

نظرات 2 + ارسال نظر
ابجی بی نشان جمعه 28 تیر‌ماه سال 1387 ساعت 11:35 ب.ظ http://www.bineshan-17.blogfa.com

سلام بر داداش بزرگوار
خوبی؟
اومده بودم شهادت حضرت زینب و تسلیت بگم
و اینکه
وبلاگم به روز شده
تازه هم وبلاگ گروهی رو به روز نکردی وهم اینکه من به روز کردم
حتما سر بزن

بی نشان شنبه 29 تیر‌ماه سال 1387 ساعت 04:58 ب.ظ

سلا اقا داداش
خوبی؟
ابجی ماتیلدا که بهت گفت اگه موافقی که دوباره وبلاگ گروهی رو رااندازی کنیم بهش خبر بدی
اما شما خبر ندادی

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد