سرآغاز...

به سراغ من اگر می آیید نرم و آهسته بیایید مبادا که ترک بردارد چینی نازک تنهایی من

سرآغاز...

به سراغ من اگر می آیید نرم و آهسته بیایید مبادا که ترک بردارد چینی نازک تنهایی من

روز شمار زندگانی مولای متقیان امیرالمومنین علی علیه السلام



نام
: علی (علیه السلام)

 

لقب: امیرالمومنین، در میان ایرانیان به اسدالله(که توسط رسول اکرم صل الله علیه ملقب شده)و حیدر(که توشط مادر ملقب گردیده) مشهور است.

 

کنیه: ابوالحسن

 

پدر: ابوطالب

 

مادر: فاطمه دختر اسدبن هاشم، که چندی نیز تربیت رسول اکرم صل الله علیه را نیز برعهده داشت.

 

ولادت: روز جمعه سیزدهم رجب (یا 23 همان ماه)، 30 یا 29 سال پس از عام الفیل.

 

محل ولادت: کعبه،که پیش و بعد از او کسی در خانه کعبه بدنیا نیامده.

 

6 سالگی: تربیت ایشان به پیامبر اکرم صل الله علیه وآله سپرده شد تا 8 سالگی.

 

10 سالگی: اسلام آورد،  نخستین مردی است که به رسول خدا(ص) گروید و اسلام آورد،یک روز بعد از بعثت رسول خدا(ص).

 

13 سالگی: وصی پیامبر، بعد از نزول آیه« وانذر عشیرتک الاقربین»شعرا/214- پیامبر صل الله علیه تمام اقوام خود را جمع کرده و دعوت خود را آشکار نمود در آن جمع تنها علی(علیه السلام) بود که به پیامبر اسلام لبیک گفت، و پیامبر اسلام(ص) در آخر آن مجلس فرمودند که «این وصی من و خلیفه من در میان شماست، سخن او را بشنوید و از او فرمان برید».

 

23 سالگی: واقعه لیلة المبیت، سران قبایل کفار تصمیم گرفته بودند که از هر قبیله ای جوانی چابک را انتخاب کنند و شبانه به یکبار شمشیر خود بر پیامبر اکرم صل الله علیه زنند، تا شخص و قبیله خاصی کشنده او نباشند، که پیامبر(ص) توسط جبرئیل از موضوع آگاه شد و با پاسخ مثبت پیامبر اکرم صل الله علیه و آله در مقابل سوال علی علیه السلام که آیا با خوابیدن من در جایگاه حضرتش، جان رسولخدا(ص) سلامت خواهد ماند، در بستر پیامبر صل الله علیه خوابید. و آیه « و من الناس من یشری نفسه ابتغاء مرضات الله »بقره/207 درباره علی علیه السلام نازل شد.

 

24 سالگی: بستن عقد اخوت با رسول اکرم صل الله علیه و آله، که پیامبر اسلام صل الله علیه و آله در باره فرمودند « انا اخوک و انت اخی ».

 

25 سالگی: ازدواج با فاطمه سلام الله علیها، دختر رسول خدا صل الله علیه و آله.

 

26 سالگی: شرکت در غزوه بدر، به شکست مشرکان مکه انجامید و امام علی علیه السلام نیز در این جنگ چند تن از سران مشرکان را از پای درآورد.

 

27 سالگی: شرکت در غزوه احد، که بعلت فرار مسلمانان علی علیه السلام بود که در کنار پیامبر اسلام صل الله علیه و آله به نبرد و محافظت از ایشان ادامه داد، و به این جهت جبرئیل در آسمان ندای « لا فتی الا علی لا سیف الا ذوالفقار » را سر داد.

 

28 سالگی: شرکت در غزوه احزاب (خندق)، در این جنگ فقط علی علیه السلام بدرخواست عمروبن عبدود برای مبارزه پاسخ داد و او را به هلاکت رساند. و پیامبر اکرم صل الله علیه و آله در این باره فرمود « پیکار علی بن ابیطالب با عمرو پسر عبدود در روز خندق برتر از عمل امت من است تا روز رستاخیز ».

 

سال ششم هجرت: بر عهده داشتن فرماندهی سریه، جهت سرکوبی قبیله بنی سعد که توانست بر آن قبیله که قصد یاری کردن یهودیان خیبر را داشتند غلبه کند.

 

سال هفتم هجرت: شرکت در جنگ خیبر، یهودیانی که در قلعه خیبر بودند در برابر مسلمانان مقاومت کردند و بعد از بیست روز محاصره که در آن نیز سپاه اسلام در دو بار حمله به فرماندهی ابوبکر و عمر شکست خورد پیامبراکرم صل الله علیه و آله فرمود:« فردا پرچم اسلام را بدست کسی می دهم که خدا و رسول را دوست می دارد و خدا و رسول نیز او را دوست می دارند و با پیروزی برمی گردد.»

در این جنگ مرحب دلیرترین رزمنده یهود بدست علی علیه السلام کشته شد و مسلمانان پیروز گشتند.

 

سال هشتم هجرت (32 سالگی): فتح مکه، امام علی علیه السلام با رفتن به شانه پیغمبر صل الله علیه و آله بتهایی را که در خانه کعبه نهاده شده بود را برانداخت.

 

سال نهم هجرت: جانشینی پیامبر(ص) در مدینه،پیامبر اکرم صل الله علیه و آله بجای خویش علی علیه السلام را در مدینه گذاشت و این فرموده که به حدیث منزلت مشهور است درباره علی علیه السلام گفت:« اما ترضی ان تکون منی بمنزلة هارون من موسی الا انه لا نبی بعدی».

 

سال نهم هجرت: خواندن آیات سوره برائت در موسم حج بر مردم، که ابتدا ابی بکر از جانب رسول اکرم صل الله علیه و آله ماموریت بافت به مکه رود و آیات را بخواند که پس از حرکت او، جبرئیل نازل شد و برسول خدا معروض داشت که خواندن سوره برائت را جز تو یا کسی که از تو باشد نمی تواند ادا کند و رسول اکرم صل الله علیه و آله، علی علیه السلام را مامور کرد و ایشان در راه مکه آیات را از ابوبکر گرفته و در مکه بر مردم خواند.

 

سال دهم هجرت: غدیر خم و جانشینی آنحضرت، در موقع برگشتن پیامبر اکرم صل الله علیه و آله از حجة الوداع در غدیر خم آیه « یا ایها الرسول بلغ ما انزل الیک من ربک و ان لم تفعل فما بلغت رسالته و الله یعصمک من الناس »(ای رسول آنچه را از طرف پروردگارت به تو نازل شده با صراحت به همه مردم بگو که اگر نگویی رسالت خدا را انجام نداده ای و خدا تو را از شر بدخواهان حفظ می کند)مائده/67 بر پیامبر اسلام صل الله علیه و آله نازل شد. که در آن روز گرم و طاقت فرسا، بدستور رسول اکرم صل الله علیه و آله کاروانیان متوقف شدند. و بعد از خواندن خطبه ای در حضور 120000 هزار نفر، فرمودند که در میان شما دو امانت بجای می گذارم که اگر از آن دو امانت جدا نشوید، هرگز گمراه نخواهید شد، آن دو امانت یکی کتاب خدا «قرآن» و دیگری «اهل بیت» منند. بعد دست علی علیه السلام را گرفته و بلند کرده و فرمودند «من کنت مولاه فعلی مولاه ...»(هر کسی را که من سرپرست او هستم، علی نیز سرپرست و ولی اوست، خدایا ،دوستدار علی را دوست بدار و دشمن او را دشمن بدار، کسیکه او را یاری کند یاریش کن و آنکس که او خوار کند خوارش گردان).

و بعد از آن قضیه آیه «الیوم اکملت لکم دینکم و اتممت علیکم نعمتی و رضیت لکم الاسلام دینا...»(امروز دین شما را بحد کمال رساندم و نعمت خود را بر شما کامل گردانیدم و بهترین آئین را که اسلام است برایتان پسندیدم) نازل شد.

 

33 سالگی تا 58 سالگی: دوران گوشه نشینی، بعد از رحلت پیامبر اکرم صل الله علیه و آله که در 28 صفر یازدهم هجرت رخ داد، 25 سال خانه نشین شده و از تصرف در کار حکومت مسلمین ممنوع بوده است. این دوران، دوران گوشه نشینی و صبر اتفاقات و تحمل ناراحتیهای فراوان بود، بحدی که ایشان می فرمایند «صبر کردم مثل کسی که در چشم او خار فرو رفته باشد و در گلوی او استخوان گیر کرده باشد».

 

58 سالگی(سال سی و پنجم هجرت): رسیدن به خلافت، پس از مرگ عثمان مردم به خانه حضرت علی علیه السلام برای بیعت هجوم آوردند ولی حضرت آنرا بپذیرفته و فرمودند«مرا همچنان بگذارید و با دیگری این پیمان ببندید ...» ولی مردم پیش آمدند و شلوغ کردند چنانکه امام(ع) در این باره فرمودند«دو پهلویم از فشار آزرده شد و بیم کردم که حسن و حسین در زیر دست و پای مردم لگدمال شوند»

 

سال سی و ششم هجرت: جنگ جمل

 

سال سی و ششم هجرت: تغییر محل حکومت از مدینه به کوفه

 

سال سی و ششم هجرت: جنگ صفین، تا سال سی و هشتم هجرت بطول کشید.

 

سال سی و هشتم هجرت: قضیه حکمیت

 

سال سی و نهم هجرت: جنگ نهروان

 

سال چهلم هجرت: شهادت، در نوزدهم رمضان و در محراب نماز بدست ابن ملجم مرادی ضربه ای با شمشیر زهرآلود بر سر مبارکش وارد کردند که مولا ندای«فزت برب الکعبه»سردادند و در بیست و یکم رمضان به شهادت رسیدند.

  

 

نظرات 1 + ارسال نظر
اصلانی جمعه 28 مرداد‌ماه سال 1384 ساعت 12:01 ق.ظ http://www.aslani.blogsky.com

سلام دوست عزيز:
وبلاگ خوبی با مطالب بسيار عالی داری .دستت درد نکنه موفق وپيروز باشی؟
قربانت ص

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد