در برخى از احادیث تصریح شده است در روز عاشورا آسمان خون گریست.
• حضرت زینب در روز عاشورا به مردم فرمودند: أو عَجِبتم أن مَطَرت السماءُ دماً؛ آیا از این که آسمان خون گریسته است شگفت زده شده اید؟
• در کتب عامه آمده است: لما قتل الحسین اسودّت السماء وظهرت الکواکب نهاراً حتى رأیت الجوزاء عند العصر وسقط التراب الأحمر؛ راوى مى گوید: هنگامى که [امام] حسین [علیه السّلام] به شهادت رسید آسمان تیره و تار شد و ستاره ها در روز مشاهده شدند و من ستاره جوزا را هنگام عصر مشاهده کردم. هم چنین در آن روز خاک سرخ از آسمان بر زمین پاشیده شد.
• مورخان آورده اند که در این روز در بیت المقدس هر سنگ را که پشت و رو مى کردند، زیر آن خون تازه مى دیدند و پدیده خورشید گرفتگى تا سه روز ادامه یافت.
• زیدبن عمر کندى به نقل از ام حیان گفت: وقتى امام حسین علیه السّلام به شهادت رسید، تا سه روز خورشید گرفته بود و هر کس روغن به چهره اش مى مالید چهره اش به جاى آن که خنک شود مى سوخت و هر سنگ را که در بیت المقدس پشت و رو مى کردند، زیر آن خون تازه مى دیدند.
و اما سند انگلیسی
این سند تاریخى نیز این حقیقت را تأیید مى کند. در صفحه 38 کتاب وقایع دوران انگلو ساکسون (THE ANGLO – SAXON CHRONICLE) ترجمه و ویرایش میشل اسوانتون (SWANTON MICHAEL) ـ که در 1996 میلادى در انگلستان به چاپ رسیده و در سال 1998 میلادى از سوى دانشگاه Exeter در ایالت نیویورک تجدید چاپ شده است ـ چنین آمده است:
685. Here in
معناى عبارت فوق چنین است:
در سال 685 میلادى این جا در بریتانیا آسمان خون بارید و هر جا شیر یا کره خوراکى بود تبدیل به خون شد یا رنگ آن سرخ گردید.
اگر زمان یاد شده (یعنى سال 685 میلادى) را به سال هجرى تبدیل کنیم، این زمان با سال 61 هجرى قمرى مطابق خواهد بود؛ یعنى همان سالى که سید و سالار شهیدان و آزادگان حضرت ابا عبدالله الحسین علیه السلام به همراه اصحاب وخاندانش به شهادت رسیدند.
منبع: شیعه نیوز
امام حسین(علیه السلام) زمانی که می خواست بسوی عراق حرکت کند، دستور داد کاغذی برایش آماده کردند، پس در آن کاغذ نوشت:
«به نام خداوند بخشاینده مهربان، این نوشته ای است از جانب حسین بن علی به بنی هاشم؛ هرکس با من باشد آخرالامر شهید خواهد شد، و هر که از من کناره گیری کند و مرا همراهی ننماید پیروزی نصیبش نخواهد شد؛ والسلام»
امام حسین(علیه السلام) بعد از شنیدن خبر شهادت مسلم:
«اگر چه دنیا نفیس و گرانسنگ به شمار می آید، اما پاداش و ثواب خداوند به مراتب باارزش تر و بلندتر است. و اگر روزی مرگ، این بدنها را از بین خواهد برد، در این صورت کشته شدن با شمشیر در راه خداوند نیکوتر است. و اگر روزیِ هر کس معیّن گردیده، پس حرص و آز نورزیدن در طلب روزی زیباتر خواهد بود. و اگر عاقبتِ اندوختن ثروت در دنیا گذاشتن برای دیگران است، پس چرا انسان در مورد آن بخل نماید و از بذل و بخشش آنها خودداری کند»
امام حسین(علیه السلام) در پاسخ به ولید(فرماندار مدینه) جهت بیعت با یزید:
« ای امیر! ما از خاندان نبوّتیم، ما معدن رسالت الهی هستیم و خانه های ما محل رفت وآمد فرشتگان است، آغاز هستی به پاس احترام ما بوده و همه کمالات و ارزشهای انسانی به ما منتهی می گردد؛ در حالی که یزید مردی است فاسق، گناهکار، شرابخوار، قاتل، جنایتکار و بی شرم و سزاوار نیست کسی مانند من با چنین شخصی دست بیعت دهد، ولی امشب را به صبح می رسانم و در این مساله مهم با دقت می نگریم تا ببینیم کدام یک از ما به خلافت مسلمین سزاوارتر است.»
امام حسین(علیه السلام) در پاسخ به مروان جهت بیعت با یزید:
«انّالله و انّا الیه راجعون، در این صورت با اسلام خداحافظی نمود زیرا شخصی مانند یزید خلافت اسلام را بر عهده گرفته، و امت اسلامی اینچنین گرفتار آمده است، و من از جدّم رسول خدا شنیدم که می فرمود: خلافت بر اولاد ابی سفیان حرام است.»
سلامت را نمی خواهند پاسخ گفت
سرها در گریبان است
کسی سر بر نیارد کرد پاسخ گفتن و دیدار یاران را
نگه جز پیش پا را دید، نتواند
که ره تاریک و لغزان است
وگر دست محبت سوی کسی یازی
به کراه آورد دست از بغل بیرون
که سرما سخت سوزان است
نفس، کز گرمگاه سینه می آید برون، ابری شود تاریک
چو دیدار ایستد در پیش چشمانت
نفس کاین است، پس دیگر چه داری چشم
ز چشم دوستان دور یا نزدیک؟
مسیحای جوانمرد من! ای ترسای پیر پیرهن چرکین
هوا بس ناجوانمردانه سرد است ...
آی
دمت گرم و سرت خوش باد
سلامم را تو پاسخ گوی، در بگشای
منم من، میهمان هر شبت، لولی وش مغموم
منم من، سنگ تیپاخورده ی رنجور
منم، دشنام پست آفرینش، نغمه ی ناجور
نه از رومم، نه از زنگم، همان بیرنگ بیرنگم
بیا بگشای در، بگشای، دلتنگم
حریفا! میزبانا! میهمان سال و ماهت پشت در چون موج می لرزد
تگرگی نیست، مرگی نیست
صدایی گر شنیدی، صحبت سرما و دندان است
من امشب آمدستم وام بگزارم
حسابت را کنار جام بگذارم
چه می گویی که بیگه شد، سحر شد، بامداد آمد؟
فریبت می دهد، بر آسمان این سرخی بعد از سحرگه نیست
حریفا! گوش سرما برده است این، یادگار سیلی سرد زمستان است
و قندیل سپهر تنگ میدان، مرده یا زنده
به تابوت ستبر ظلمت نه توی مرگ اندود، پنهان است
حریفا! رو چراغ باده را بفروز، شب با روز یکسان است
سلامت را نمی خواهند پاسخ گفت
هوا دلگیر، درها بسته، سرها در گریبان، دستها پنهان
نفسها ابر، دلها خسته و غمگین
درختان اسکلتهای بلور آجین
زمین دلمرده، سقف آسمان کوتاه
غبار آلوده مهر و ماه
زمستان است
مهدی اخوان ثالث